بار آخر!دست آخر!
من ورق را با دلم بر میزنم!
بار دیگر حکم کن ُ اما نه بی دل!
با دلت دل حکم کن!
حکم دل .
هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دل هایمان را رو کنیم!
دل که روی دل بیافتد عشق حاکم میشود!
این دل من
رو بکن حالا دلت را!
دل نداری؟!
بر بزن اندیشه ات را... حکم لازم!
دل سپردن دل گرفتن هر دو لاز
ای آخرین بهانه در گریه شبانه
غلطیده همچو شبنم در بستر ترانه
تو رمز عشق نابی در بتن هر جوانه
ای در نگاه گرمت فریاد عاشقانه
می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر
سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر
می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر
سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر
ای خود پرست مغلوب تندیس عشق من باش
ای با من و زمن دور خورشید شب شکن باش
بگذار تا که از عشق با تو نفس بگیرم
یا آنکه پیش چشمات از عشق تو بمیرم
می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر
سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر
می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر
سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر
تو آینه نگاهت تصویر عشقت بگذار
شاید مرا ببینی در قاب روی دیوار
بگذار تا که از عشق با تو نفس بگیرم
یا آنکه پیش چشمات از عشق تو بمیرم
می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر
سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر
می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر
سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر
چشمهایی خیس عشق
یک سبد ترانه
یک بغل غزل برای زندگی
این تمام حاصلم برای توست
شوقی دارم از هوای تو لطیف
حسی دارم از تبسم تو خوب...
این تمام باورم برای توست
ناخدا ترین خدای قلب من
ساحلم به نام توست !!!